دکتر داوود زارعیان خیال رسانهها را راحت کرده است. اگر برای یادآوری نام وزرای فلان وزارتخانه باید در ذهن مان جست و جو کنیم تا نام وزرا به ترتیب ردیف شود، در مورد روابط عمومی مخابرات کارمان ساده است، یک زارعیان که بگوییم، تکلیف ۲۰ سال روابط عمومی روشن شده است. البته زارعیان با این همه سابقه سن زیادی هم ندارد. این مدیرکل ۴۶ ساله که شاید رکورددار مدیریت روابط عمومی یک دستگاه، حداقل در سالهای پس از انقلاب باشد، بهتر از هر کسی میتواند تاریخچه مخابرات را تشریح کند و باز هم بهتر از هر کس دیگری بحران دیده و مدیریت بحران کرده است، روابط خوبی با رسانهها دارد و در یک کلام، یک مدیر روابط عمومی موفق است. اگر با اغماض، واژه آبدیده را به جای آبداده بپذیریم، او هم مدیری آبدیده و هم بسیار وزیر و مدیر دیده است. همین است که شاید خبرنگاری ندیده باشد عصبانیت او چه شکلی است. اصلا عصبانی میشود؟ با این استاد ارتباطات و روابط عمومی به گفتوگو نشسته ایم. اما زارعیان حرف برای گفتن زیاد دارد و ما هم سوال زیاد داشتهایم. در بخش نخست این گفت وگو به سوابق او و تاریخچه ۲۰ ساله روابط عمومی مخابرات تا پیش از خصوصی شدن مخابرات پرداختهایم که میخوانید.
گفت و گو: عبدالله افتاده
داستان ورود شما به مجموعه روابط عمومی وزارت ارتباطات و شرکت مخابرات به چه زمانی بر میگردد؟
ورود من به وزارت پست و تلگراف و تلفن وقت به سال ۱۳۷۰ بر میگردد، یعنی زمانی که آقای مطهری نژاد مدیرکل روابط عمومیوزارت بود. در آن زمان سه- چهار ماهی رییس واحد انتشارات بودم تا اینکه روز ۱۷ مهرماه سال ۷۰ در مراسم روز جهانی پست به عنوان کارمند روابط عمومیبه طور اتفاقی کنار آقای شاهرخ نشستم که آن زمان قائم مقام شرکت پست بود. من هم ایشان را نمیشناختم.
ایشان بروشوری را که شرکت پست چاپ کرده بود به دست داشت و آن را مطالعه میکرد. درخواست کردم که بروشور را ببینم. آقای شاهرخ میگفت این بروشور ۱۰ تا غلط دارد. بروشور را نگاهی کردم و به او گفتم که بیش از اینها اشتباه دارد. قدری صحبت کردیم و با پایان مراسم از هم جدا شدیم تا اینکه ایشان چند روز بعد تلفن کرد و گفت به دفترش بروم. رفتم و گفت مدیرعامل پست، میخواهد تو را ببیند. مدیرعامل وقت پست گفت که پیشنهاد شده که تو مدیر روابط عمومی شرکت پست شوی. سه روز بعد من مدیر آنجا شدم.
در آن زمان چند ساله بودید؟
26 ساله و دانشجوی کارشناسی ارشد ارتباطات بودم. جوان و جویای نام بودم و در روابط عمومیشرکت پست پر تلاش عمل کردم، تا جایی که روابط عمومی پست که تا پیش از آن فعالیت چندانی نداشت در آن مقطع به عنوان روابط عمومی برتر دومین و سومین جشنواره روابط عمومی را به خود اختصاص داد.
آن زمان اگر اشتباه نکنیم آقای غرضی وزیر پست بودند. مدیرعامل پست در آن زمان چه کسی بود؟
آقای کرم پور، رییس فعلی سازمان تنظیم مقررات، در آن زمان مدیرکل پست بود.
کی به مخابرات آمدید؟
در اسفند ماه سال ۷۴، زمانی که آقای ذبیحی مدیرعامل مخابرات بود، قدری وضعیت روابط عمومیمخابرات به هم ریخته بود. روزی ساعت ۱۰ صبح در اتاق نشسته بودم که به من گفتند مدیرعامل مخابرات جلو در منتظر است. جلوی در وزارتخانه من را سوار ماشین کرد و گفت برویم. پرسیدم کجا؟ جواب داد مهندس غرضی دستور داده که شما از همین امروز مدیرکل روابط عمومیمخابرات هستید. آنقدر سریع پیش آمد که حتی برای معارفه و تودیع هم آمادگی نبود. من با آقای ذبیحی نیم ساعتی در ماشین منتظر شدیم تا به طور موقت یک اتاق را در روابط عمومیمخابرات برای من خالی کنند تا تحویل و تحول انجام شود.
به جای چه کسی به مخابرات رفتید؟
جایگزین آقای ابوالفضلی شدم.
همین آقای ابوالفضلی که تا مدتی پیش در ارتباطات سیار بود؟
بله.
از آن به بعد دیگر در روابط عمومیمخابرات بودبد؟
در واقع از فروردین ۷۵ به دلیل جدا شدن آقای مطهری نژاد به مدت شش ماه مسوولیت روابط عمومیوزارت پست و تلگراف و تلفن، مخابرات و پست همزمان به عهده من بود. در همان سال ۷۵ در آزمون دکترای ارتباطات در دانشگاه علامه طباطبایی قبول شدم و چون تعهد کرده بودم و بورسیه بودم، تدریس را هم آغاز کردم و جامعه شناسی ارتباطات درس میدادم. اما مهندس غرضی میگفت نباید بروی. خلاصه موافقت شد که با پرداخت مبلغی به دانشگاه، بورسیه تحصیلی من به وزارتخانه منتقل شد.
بعد از تغییر دولت در زمان وزارت دکتر عارف و فعالیت دکتر سرسنگی در سمت مدیرکل روابط عمومی، در اواخر سال ۷۷ آقای داوودی شمسی که معاون پارلمانی وزارت بود، پیشنهاد کرد که من عضو هیات مدیره پست شوم. معنیاش این بود که میخواستند روابط عمومی را یکپارچه کنند و از طرفی نمیخواستند من از مجموعه وزارت جدا شوم.
من قبول نکردم و دکتر عارف دستور داد که رضایت من جلب شود. اما من گفتم میخواهم بروم.
چرا تصمیم گرفتید بروید؟
میخواستم فضای دیگری را هم در روابط عمومی تجربه کنم.
جایی را انتخاب کرده بودید؟
در آن مقطع نه، ولی میدانستم با توجه به سابقه ای که داشتم و دیگر در حوزه روابط عمومی و دولت شناخته شده بودم، کار برای من هست.
بالاخره به کجا رفتید؟
همین که شایعه جدا شدن من از روابط عمومیمخابرات پیچید، چند تماس داشتم از جمله از سازمان امور استخدامی و بانک مسکن و سازمان تامین اجتماعی که من بانک مسکن را انتخاب کردم.
در آن زمان مقاومتی با جدا شدن شما نکردند؟
مراسم تودیع من در مخابرات داستان جالبی دارد که نه به دلیل تعریف از خود ولی به عنوان بخشی از تاریخچه داستان میگویم. روز ۷ دی ماه ۷۷ در مراسم تودیع و معارفه خطاب به آقای میرطاهری مدیرعامل وقت مخابرات گفتم که شما دو اشتباه مرتکب شدید.
اول اینکه من که ۷ سال در روابط عمومی مجموعه کار کردهام و تجربه اندوختهام و ضمنا بورسیه وزارت هستم به همین سادگی دارم جدا میشوم که اگر جای شما بودم این اشتباه را نمیکردم. اشتباه دوم هم این است که کسی را به جای من میگذارید که نمیتواند کار را انجام دهد. بنابراین پیش بینی میکنم که شما من را بر میگردانید. دوستان خندیدند و شاید ته دل شان گفتند زارعیان چه خودخواه است.
چه کسی جایگزین شما شده بود؟
آقای امامیاز یزد.
در بانک مسکن چه اتفاقی افتاد؟
فکر میکنم در بانک مسکن موثرتر از مخابرات بودم. چون بانک از مخابرات، مجموعه کوچکتری بود و کارش برای من سادهتر بود. خیلیها هم اعتقاد دارند که توانستم در مدتی کم کل ساختار روابط عمومی بانک مسکن را متحول کنم.
زمانی که به بانک مسکن رفتم به آقای فرشچیان، مدیرعامل وقت بانک تعهد کردم که با یک سری کارهای ارتباطی میزان سپردههای بانک را چند برابر کنم. موفق هم بودم. به عنوان نمونه بگویم در زمانی که من رفتم یعنی عید سال ۷۸ کل میزان سپردههای قرض الحسنه بانک مسکن ۲۶ میلیارد تومان بود و در ۱۰ ماهی که آنجا بوده، به ۷۵ میلیارد تومان رسید.
۱۰ ماه در بانک مسکن بودید بعد به کجا رفتید؟
این هم داستان جالبی است. در آذر ماه سال بعد روزی مهندس برات قنبری، که قایم مقام وقت مخابرات بود، تلفن کرد و گفت نامه ای برایت فاکس میکنم. فاکس را خواندم، نوشته بود به موجب این نامه ماموریت شما در بانک مسکن خاتمه یافته اعلام میشود و شما سرپرست روابط عمومیمخابرات میشوید. دلیل را پرسیدم و گفت: پیش بینی تو که آقای امامینمیتواند اداره بکند، محقق شده است. اگر میشد تو را دو ماه بعد بر میگرداندیم اما باید ۸-۹ ماهی میگذشت و حالا باید برگردی. من تعهد داده بودم در بانک بمانم اما از طرفی کارمند مخابرات بودم و البته دلبستگی هم داشتم به مخابرات. به هر تقدیر ۱۴ آذرماه ۷۸ نامه دیگری آمد مبنی بر اینکه امروز معارفه است. به این ترتیب با درنظر گرفتن زمان تحویل و تحول، پس از ۱۰ ماه به مخابرات برگشتم.
چرا اینقدر عجله کردند برای بازگرداندن شما؟
برهه خاصی بود. از طرفی چند میلیون ثبت نامیسیم کارت داشتند که واگذار نشده بود. شبکه موبایل اختلال داشت، روزنامهها هم چون ارتباط مناسبی با روابط عمومیمخابرات وقت نداشتند هفتهای چند تیتر منفی علیه مخابرات میزدند. مثلا روزنامه انتخاب یادم هست که هفتهای دو سه تیتر اول علیه مخابرات میزد.
در روابط عمومی هم کارهای اصلی زمین مانده بود و به امور حاشیهای پرداخته میشد. روز به روز هم واگذاریها بیشتر میشد. امور مشترکین متمرکز بود و در تهران چهار دفتر امور مشترکین داشتیم که همه مردم باید به همین دفاتر مراجعه میکردند.
سیستم پاسخگویی نداشتیم، من یک واحد ارتباطات مردمی برای تلفن ثابت درست کرده بودم با شش نفر پاسخگو. این مال زمانی بود که کل کشور ۷-۱۰ میلیون تلفن ثابت بیشتر نداشت، اما ناگهان هفت میلیون موبایل هم به آن افزوده شده بود. همه این مشکلات جمع شده بود و نیاز به روابط عمومیای داشت که ۲۴ ساعته کار کند.
این اتفاق در زمان دکتر عارف افتاد؟
بله. بعد از آن دکتر عارف معاون اول رییس جمهوری شد و بعد از مدتی که وزارت سرپرست داشت، دکتر معتمدی وزارت پست را تحویل گرفت. بعد از مدتی آقای سپه رام از روزنامه ایران به عنوان مدیرکل روابط عمومی وزارت معرفی شد. من هم مخابرات بودم. بعد از شش- هفت ماه پیشنهادی آمد مبنی بر اینکه روابط عمومیها ادغام شود.
پیشنهاد از طرف چه کسی بود؟
دقیقا نمیدانم از روابط عمومی وزارت بود، شورای معاونان یا جای دیگر. البته من حدس میزنم از طرف روابط عمومی وزارت خانه بوده باشدو دلیل اش هم این بود که اعتبارات در روابط عمومی مخابرات بود و روابط عمومی وزارت خانه اعتبار و بودجهای نداشت.
واکنش شما چه بود؟
مقاومتی نکردیم. اما به دکتر بهرام پور مدیرعامل وقت مخابرات گفتم در این پیشنهاد میتواند دو نیت باشد. یکی اینکه هدف اصلاح و بهبود کار باشد، نیت دیگر میتواند این باشد که با من مشکلی دارند و به این طریق میخواهند من بروم. من پیشنهاد میکنم که من بروم و روابط عمومی بماند. دکتر بهرام پور موضوع را با وزیر در میان گذاشت که در نهایت وزیر با ادغام روابط عمومیها مخالفت کرد.
به این ترتیب نگاه دکتر معتمدی هم به شما مثبت بود؟
بله. ایشان از مدت پنج سالی که وزیر بود، به ویژه در یکی دو سال آخر اعتماد ویژهای به روابط عمومی مخابرات داشت و مسایل عمده وزارت خانه را که عمدتا مخابراتی بود به ما واگذار میکرد. به عنوان مثال در سال ۸۲ تعداد هفت میلیون ۳۰۰ هزار نفر ثبت نام سیم کارت داشتیم، یعنی معادل کل سیم کارتهایی که پیش از آن واگذار شده بود. از طرفی چون سیم کارت در آن زمان قیمت بالایی در بازار داشت، بسیاری تعدادهای ۱۰۰ تا ۱۵۰ سیم کارت ثبت نام کرده بودند. وقتی قرعه کشی انجام شد، یک میلیون و ۳۰۰ هزار نفر به دفاتر پست مراجعه کردند که پول شان را پس بگیرند. ما هم آمادگی بیش از ۲۰۰هزار را نفر نداشتیم. در آن زمان قیمت نفت پایین بود و دولت پولهایی را که میگرفت سریع خرج میکرد. در مجموعه وزارت خانه هم چند مصاحبه بدون هماهنگی انجام شد که اوضاع را وخیم تر کرد. در پی این اتفاقات دکتر معتمدی بلافاصله جلسه ای گذاشت و کل مسوولیت کار را به روابط عمومی مخابرات سپرد. خب ما با چند کار ارتباطاتی و فنی اوضاع را آرام کردیم.
چه کارهایی کردید؟
یک سری مصاحبه و خبر با رسانهها به ویژه صدا و سیما انجام شد و به مردم اطمینان دادیم که پول شان را پس میدهیم. احتمال قرعه کشی مجدد را مطرح کردیم، گفتیم به پول مردم سود تعلق میگیرد و در عین حال سیستم پاسخگویی و ارتباطات مردمی را تقویت و دفاتر را شبانه روزی کردیم.
شاید در تاریخ صدا و سیما بی سابقه باشد که خبر ۲۱ نخستین خبرش را به مدیر یک روابط عمومیاختصاص دهد. در آن زمان خبر ۲۱ با این موضوع شروع شد که مخابرات خوب پول میگیرد و بد پس میدهد.
از دفتر پست صادقیه هم که شاهد ازدحام بود فیلمبرداری شده بود. من در آنجا از تکنیک تحقیری استفاده کردم و چون میدانستم از کجا تصویر گرفتهاند، گفتم که تنها در یک دفتر مشکل داشته ایم. خلاصه موضوع به خوبی مدیریت شد.
چه تعداد پول شان را پس گرفتند؟
یک میلیون و ۱۰۰ هزار نفر. البته ما میتوانستیم همه این تعداد را پس بدهیم. اما ظرفیت این کار را در یک هفته نداشتیم.
وقتی دکتر معتمدی این را دید اعتمادش به ما بیشتر شد و تا پایان دوره این اعتماد پابرجا بود.
در دولت نهم روابط تان با وزارت خانه چطور بود؟
در دولت نهم، دکتر سلیمانی به عنوان وزیر، مهندس هراتیان نژادی را به سمت مدیرکلی روابط عمومی وزارت انتخاب کرد. من به دلیل تغییر شرایط سیاسی کشور انتظار تغییرات را میکشیدم. دوستان هم بررسی روی سوابق من را آغاز کردند و هم از نظر گرایشهای سیاسی و هم مسایل اقتصادی پرونده من چهار- پنج ماهی به دقت بررسی شد. زمانی که مهندس فیضی به مدیریت عاملی مخابرات انتخاب شد، هم زمان بود با ادغام روابط عمومی و امور بین الملل. به ایشان هم گفته بودند برای زدن حکم من به عنوان مدیرکل روابط عمومی و امور بینالملل دست نگه دارد تا بررسی مراجع قانونی کامل شود. اما نهایتا بررسی شد و حکم روابط عمومی و بین الملل برای من زده شد. یک سالی طول کشید که دکتر سلیمانی به کار ما وقوف پیدا کرد و دو سه مساله را هم که پیش آمد مدیریت اش به ما واگذار شد.
مشخصا چه مسایلی؟
یکی موضوع تعرفه پیامکها بود که در جلسه شورای معاونان مطرح شد که هیچ کس به جز روابط عمومی مخابرات وارد نشود، حتی از سازمان تنظیم هم خواسته شد که ورود نکند.
یک روز بعد از سخنرانی مقام معظم رهبری در سال ۸۶ در اهمیت روابط عمومی، دکتر سلیمانی روابط عمومیها را جمع کردندو گله کردند که شما در پنج- شش حوزه ماموریتتان کاری نکردهاید. ما خواستیم به ما هم وقت بدهند. جلسه دیگری ترتیب داده شد که من به عنوان نماینده روابط عمومیهای مجموعه گفتم وظیفه ما نه پنج- شش محور که بیش از اینهاست اما برای انجام آنها نیاز به اختیار و بودجه داریم. انصافا هم دکتر سلیمانی به ما اختیار و بودجه بهتری اختصاص داد. به هر حال این مسیر پیش رفت تا زمان خصوصی سازی.
فعلا بحث خصوصی سازی را نگه داریم. چون در زمینه تعرفه پیامک مشخصا روزنامه فناوران موضوع را کلید زد، دوست داریم بدانیم چه کار کردید که ضمن مسکوت ماندن موضوع، پیامک گرانتر هم شد؟
دو سه تا تکنیک به کار بردیم. نخست اینکه رسانهها را گسترده تر از شما کردیم. در واقع حوزه narrow cast شما را تبدیل به یک Broadcast کردیم و محتوای جدیدی را بر خلاف چیزی که شما نوشته بودید، در زمینه حمایت از خط و زبان فارسی دادیم و مصوبه هیات وزیران را هم داشتیم. مهم ترین عامل این بود. سطحی وسیع تر از پوشش شما را هدف قرار دادیم و ضمنا از حمایت و دوستی خود شما هم استفاده کردیم.
همان طور که اشاره کردید، شما موفق شده اید با رسانهها ارتباط خوبی شکل دهید. آیا ارتباط خوب با رسانهها را صرفا یک تکنیک میبینید یا یک اعتقاد؟
یک تکنیک.
یعنی اعتقاد نیست؟
تکنیکی است که به آن اعتقاد دارم. همه سازمانهای موفق در طول تاریخ کسانی بودند که با رسانهها ارتباط خوب و علمی داشتند و به این ارتباط هم اعتقاد داشتهاند.
چه کار میکنید که این ارتباط خوب حفظ شود؟
یکی همین اعتقاد است و نکته دوم التزام به پاسخگویی در هر شرایطی است. اگر از زیر بار پاسخگویی شانه خالی کنید رسانه، بر خلاف خواست شما عمل میکند. شما تایید میکنید که من تا جایی که ممکن است جواب خبرنگار را میدهم، مهم هم نیست خبرنگار چه رسانهای به چه حجم مخاطبی باشد. توصیه میکنم سایر دوستان روابط عمومی هم این تکنیک را اجرا کنند و به آن اعتقاد داشته باشند. دوستان خبرنگار تا جایی با ما دوست هستند که کار خودشان تعطیل نشود.
اما در مجموعه دولت چندسالی است که جور دیگری فکر و عمل میشود.
به اعتقاد من آسیبهایی هم که به ویژه در حوزه اقتصاد شاهدش بودهایم ناشی از همین وضعیت بوده است. من معتقدم یک شبه دلار و سکه ما کم نمیشود. دلیل اش این است که در زمینه اطلاع رسانی خوب عمل نمیکنیم. مثالش موضوعی است که برای مخابرات درست کردند و گفتند اطلاعات مشترکان به فروش رفته است. اگر ما به طور شفاف اطلاع رسانی نمیکردیم و به موقع این کار انجام نمیشد، نمیتوانستیم موضوع را مدیریت کنیم. من معتقدم وقتی جواب سوال افکار عمومی را ندهید، خودش جواب میدهد و زمانی که ناقص جواب میدهید، خودش جاهای خالی را پر میکند. ما در عرصه اطلاع رسانی هرجا ضعیف عمل کردهایم آسیب دیده ایم. من معتقدم حتی به رسانههای خارج از کشور و حتی به رسانههای معاند و ضد انقلاب باید پاسخ داد. چون اگر پاسخ ندهیم فضا را برای تحلیلهای نادرست آنها باز میکنیم.
یک مثال میزنم. ما SMS را در فضای بعد از انتخابات ۸۸ قطع کردیم. قطعی پیامک حق دولت بود. در همه دنیا در مواقع بحران ارتباطات محدود میشود و جزو حقوق اساسی دولت است. قانون مطبوعات فرانسه به عنوان آزادترین قانون رسانهای میگوید در زمان بحران هر کسی حق ندارد روزنامه منتشر کند. اسمش را هم گذشته استثناهای آزادی مطبوعات. پس اینکه پیامک قطع شود حق دولت است، اما کار ارتباطیاش باید انجام شود. روابط عمومی مخابرات هم در آن مقطع تنها مرجعی بود که تایید کرد سرویس پیامک قطع شده است. من فکر میکنم آن مساله را میشد بهتر هم مدیریت کرد.
آقای دکتر، شاید بخش مهمی از عملکرد روابط عمومی مخابرات به دوران پر تلاطم خصوصی سازی شرکت بازگردد. بد نیست اگر اتفاقات آن دوره را هم بررسی کنیم.
مباحث خصوصی سازی که پیش آمد، من خودم با اعتقاد قلبی به لزوم خصوصی سازی وارد عمل شدم و برنامه مدون ارتباطاتی نسبتا بطئی را در زمینه اطلاع رسانی و بسترسازی به این منظور پیش بینی کردم.
چرا برنامتان بطئی بود؟
مخابرات تعداد زیادی پرسنل و پیمانکار دارد و خصوصی سازی را باید با برنامه ریزی و احتیاط پیش می بردیم.
از طرفی سابقه بدی از خصوصی سازی های دهه ۷۰ در ذهن مردم و طبیعتا در ذهن کارکنان مخابرات وجود د اشت که باید مورد توجه قرار می گرفت. جالب است بدانید که در اولین نظر سنجی راجع به خصوصی سازی، به طور غیر مستقیم از کارکنان پرسیدیم که نظر همکار هم اتاقی شما درباره خصوصی سازی چیست. اگر می پرسیدیم نظر شما چیست پیش بینی می کردیم که جواب درست نگیریم. در آن نظر سنجی ۸۳ درصد گفتند که همکار ما مخالف است، ولی خود ما موافقیم.
طبیعتا هر محققی می داند که ذهن خوانی همکاران کار ساده ای نیست و این نظر خودشان بوده است. این نظرسنجی از نظر پاسخ، شاید واقعی ترین نظرسنجی بوده که من در دوران فعالیت ام انجام داده ام. این ۸۳درصد برای ما مفهوم داشت، یعنی اگر می خواستیم به سرعت وارد عرصه خصوصی سازی شویم به مشکل بر می خوردیم.
چنین فضایی در میان مدیران مخابرات هم وجود داشت؟
واقعیت این است که ابتدا من فضای کلی مخابرات را مایل به خصوصی سازی نمی دیدم و پیش خودم فکر می کردم شاید حتی مدیران ارشد مخابرات هم این را نخواهند. بنابراین پیش مرحوم غفاریان به عنوان رییس هیات مدیره رفتم و به او گفتم: در جریان خصوصی سازی من و مهندس فیضی در پیشانی موضوع قرار داریم. اما به عنوان رییس ما می خواهم از شما بپرسم آیا می خواهید مخابرات خصوصی شود یا نه. مرحوم دکتر غفاریان هم پاسخ داد بله، خصوصی سازی هدف ماست و با قدرت جلو بروید. این جواب را که شنیدم مطمئن شدم می شود کار کرد و مسیر درستی است که باید ادامه بدهیم و خوشبختانه خیلی خوب مدیریت شد.
چه کارهایی کردید؟
هم از طریق نشریات، هم نشریه مخابرات و هم سایت اطلاع رسانی را آغاز کردیم. به هرجا هم که حس می کردیم سوال وجود دارد، به اتفاق مهندس فیضی حضوری رفتیم و جلسات پرسش و پاسخ ۴-۵ ساعته گذاشتیم. هر اتفاقی که در سیستم افتاد، از طریق ویدیو کنفرانس با استان ها مطرح کردیم. نزدیک های زمان خصوصی سازی یک جلسه ویدیو کنفرانس برگزار کردیم که شاید بی سابقه باشد، چون درحدود ۱۰ هزار نفر این کنفرانس را می دیدند. در حدود ۵۰ نقطه سیستم ویدیو کنفرانس را در سالن های بزرگ هماهنگ کرده بودیم و جاهایی بود که سالن های ۵۰۰ نفره هم جا کم آمد.
بالاخره خصوصی سازی انجام شد و در فرایند خصوصی سازی و در خصوص اطلاع رسانی دارای تجربه نسبتا خوبی شدیم. شاید به عنوان یک راهبرد ارتباطی خوب باشد بگویم که مهم ترین کار ما این بود که هر سوالی که مطرح شد پاسخ دادیم.
این را هم باید اشاره کنم که مهندس فیضی خودش یک روابط عمومی چی قوی است و این کار ما را ساده تر می کند. ایشان در زمینه روابط عمومی چند حسن دارد؛ اول اینکه تقریبا همیشه تلفن اش را جواب می دهد به ویژه به خبرنگاران. دوم اینکه هیچ مطلبی را از من به عنوان مدیر روابط عمومی پنهان نمی کند و سوم اینکه در هر اجتماعی شفاف صحبت می کند. تا حالا ندیده ام که درپاسخ به سوالی بگوید نمی شود پاسخ داد یا جزو اسرار شرکت است. کلا رک جواب می دهد.
در جریان خصوصی شدن شرکت به بعد ۵-۶ مجمع برگزار کرده ایم و اگر بخواهیم وارد جزییات بشویم و کار تجربی بکنیم در حوزه روابط عمومی موضوعاتی هست که می تواند آموزشی باشد. بدون ادعا می گویم که برخی موضوعات در روابط عمومی برای ما روش درمانی بود. روش درمانی که به کار بردیم خوب بوده، اما در مرحله بعد آن را تبدیل به پیش گیری کردیم که موضوعات تکرار نشود. به زبان علمی تر، در روابط عمومی دو نوع برنامه داریم که برنامه های کنشی و واکنشی است. در برنامه های کنشی، برنامه ریزی و همان را اجرا می کنی. اما در حوزه واکنشی مجبور به عکس العمل می شوید. مواردی مثل، تکذیب، تبریک یا شکایت و جوابیه فرستادن جزو برنامه های واکنشی است. ولی کاری که ما کردیم این بود که اگر یک بار در حوزه ای مجبور به واکنش می شدیم، نمی گذاشتیم دوباره موضوع تکرار شود ودر برنامه های مان می دیدیم.
این فرایند خصوصی سازی یک تغییر بزرگ در مخابرات بوده است. چطور روابط عمومی را با این تغییر بزرگ هماهنگ کردید؟
در مخابرات کاری که زیاد کرده ایم، بستر سازی بوده است. در سال ۷۵ تغییر ساختار از اداره کل به شرکت انجام شد و استان هایی که تا پیش از آن مدیرکل داشتند، حالا باید هیات مدیره اداره می شدند که این نیاز به تغییر ساختار داشت. در ۲ سال این بستر سازی را کامل کردیم و بعد گفتند این ساختار ناقص است. فرایند بعدی هم عبارت بود از تفکیک شرکت زیرساخت و دیتا و شرکت ارتباطات سیار و ایجاد هلدینگ، که بسترسازی دیگری لازم داشت. در سال ۸۲ بسترسازی برای پذیرش ۴ شرکت را انجام دادیم و وارد بحث تغییر ساختار بعدی شدیم که زیرساخت دولتی شد و همراه اول و مخابرات می خواست خصوصی شود. این خودش دو مرحله داشت که یکی در زمان دولتی (جداشدن زیرساخت) و دیگری در زمان خصوصی شدن بود.
این تغییر ساختار فقط در راستای هماهنگی با سیستم اداره شرکت بوده یا به نیازهای روز فناوری هم توجه داشتید؟
من هیچ شغلی را تغییر پذیرتر از مخابرات سراغ ندارم . ما زمانی وارد مخابرات شدیم که تلفن ثابت نزدیک به یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان بود. در آن زمان اگر به کسی یک خط تلفن ثابت می دادی می توانست با فروش آن خانه بخرد. مشکل تلفن ثابت را که حل کردیم وارد عصر تلفن همراه شدیم که قیمتی نزدیک به ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان داشت و همان شرایط بر این ابزار ارتباطی هم حاکم بود. چنین فضایی چه از نظر مسایل اقتصادی و چه تکنولوژیکی در این حوزه، نیاز به کار ارتباطی بسیار قوی را نمایان می کند و به همین دلیل هم شاید از خارج از شرکت، حتی برای رسانه ها شرایط قابل درک کامل نباشد. بنابراین می بینید که تغییر تکنولوژی در روابط عمومی هم بسیار موثر است و باید بطور جدی روی آن کار شود.
بررسی ها نشان می دهد شرکت های مخابراتی که بعد از سال ۹۴ میلادی در جهان شکل گرفتند با پرسنل کمی اداره می شوند. مثلا ودافون با همه بزرگی اش یک پنجم مخابرات ایران پرسنل دارد، چون ساختار سلسله مراتبی ندارد، اجبارهای تشکیلاتی دوره دولتی بودن را به دنبال نمی کشد و دارای اداره کل ها و شرکت های متعدد نیست. ولی شرکت هایی مثل مخابرات که بستر دولتی داشته شکل دیگری دارد. نیروهایی که ما داریم و کار مخابراتی نمی کنند، معادل یک شرکت مخابراتی است. مثلا ایرانسل با حدود 1500پرسنل برای ۱۶ میلیون خط اداره می شود. مخابرات در زمانی که همین میزان واگذاری داشته در حدود ۶۰۰ نفر فقط امام جماعت داشته است.
حالا به بیرون که می آیید با محاسبه ۴۵ میلیون خط تلفن همراه فعال و غیر فعال و ۲۵ میلیون ثابت، ۷۰ میلیون مخاطب دارید که اینها کاربر محسوب می شوند. حال اگر در این شرایط فقط با نیم درصد نارضایتی مواجه باشید، یعنی ۳.۵ میلیون یوزر گله دارند. بنابراین با این اعداد یک موضوع ساده می تواند بحران تلقی شود و رسانه ها هم اگر بخواهند می توانند با این مسایل بازی بکنند. پس مدیریت این موضوع گسترده کار ساده ای نیست و اگر یک حلقه زنجیره مدیریت ارتباطات دچار بی نظمی شود، می تواند مشکل جدی ایجاد کند.
کاری که طی این سال ها کردیم، زیرساخت های روابط عمومی را در استان ها هم قوی شکل دادیم از طریق آموزش، پیگیری کارها، تزریق نیرو، مراجعه به استان ها و حتی ورود مستقیم به بعضی مسایل.
بزرگ ترین تغییر ساختار در روابط عمومی در این دوره چه بوده است؟
در سه مقطع روابط عمومی را تغییر ساختار دادیم. اولی در سال ۷۵بود. زمانی که به مخابرات آمدم در حدود ۱۲۷ نفر نیروی رسمی در روابط عمومی داشتیم که من در ۶ ماه اول ۴۰ درصد آن را از میان نیروهایی که برای روابط عمومی کارآمدی نداشتند،کم کردم.ساختار کاغذی را اجرا نکردم چون اعتقاد داشتم پاسخگو نیست.
این نیروها کجا رفتند؟
۶۰درصد بازخرید شدند و ۴۰ درصد با کمک خودم در مجموعه کار پیدا کردند. در آن سال ۱۰۵ پست سازمانی را تبدیل کردیم به ۴۵ پست سازمانی که این کار با تصویب هیات مدیره و تایید سازمان مدیریت انجام شد.
چرا این کار را کردید؟ معمولا شرکت های دولتی برای افزایش پست های سازمانی با سازمان مدیریت چانه می زنند.
من دیدگاهی داشتم که روابط عمومی پیمانکار نیست، کارفرماست. روابط عمومب نمی تواند خودش هم مجله هم فیلم خوب تولید کند و نمایشگاه خوب هم برگذار کند و غرفه سازی هم بکند. اینها را باید به صورت کارفرما واگذار کند که هزینه کمتر و بازده بیشتری هم دارد.
در مرحله دوم هم که از بانک سامان برگشتم، تعدادی نیروی جدید جذب کردم و تمرکز را بردم به سمت روابط عمومی الکترونیکی تا جایی که در سال ۷۹ جایزه بین المللی وب سایت ها را برنده شدیم. کار دوم این بود که مرکز تماس را البته نه به معنی امروزی اما به هرحال راه اندازی کردیم. واحد ۰۹۹۹۰ را با ۳۰ پاسخگو و ۹۰ ورودی خط ایجاد کردیم. البته دوست نداشتم در روابط عمومی بماند چون در ابتدا سوالات ارتباطی را پاسخ می دادیم اما کم کم سوالات فنی می شد. بعد هم تمرکز را روی هلدینگ بردیم.
بااین وضعیت حتما باید تغییر ساختارهای بعدی را هم انتظار بکشیم.
بله. به زودی تغییر ساختار بعدی را خواهیم داشت. به این ترتیب که تمرکز روی سهامداران و سرمایه گذاران را بیشتر می کنیم. در حوزه تلفن ثابت تمرکز بیشتری خواهیم داشت و کارهای غیر کشوری را به استان ها تفویض خواهیم کرد. بخشی را هم به عنوان ارتباطات داخلی هم ایجاد می کنیم که بتواند هرگونه تغییر و تحول آینده در ساختار مخابرات را مدیریت بکند.
همین جا به مخاطبان مخابراتی می گویم که این تغییر ساختار، جدی و مبتنی بر واقعیات مشهود است و ذهنی و خیالی نیست.
ما در آینده ساختار روابط عمومی را در بالاترین سطح داریم. اما واحد بازاریابی را هم ایجاد می کنیم. در کل معتقدم که بازاریابی، تبلیغات و روابط عمومی سه حوزه جداست. تبلیغات می تواند وارد روابط عمومی باشد، ولی بازاریابی برای شرکتی مثل ما نمی تواند در روابط عمومی باشد.
این تغییر ساختار چه مدتی طول می کشد؟
برای تغییر ساختار فرایندی ۲-۳ ساله پیش بینی کرده ایم.کلا اعتقاد دارم شروع تا پایان خصوصی سازی ۱۰ سال زمان می خواهد. تحقیقات در خصوصی سازی های جهان هم همین را نشان می دهد. اگر یک شبه عمل کنی تخریب می کند. ما تاحالا خوب پیش رفته ایم. چند ماه فرایند خصوصی شدن طول کشید. ۲۰ ماه هم وقت گذاشته ایم که مشکلات را بشناسیم.
این تغییراتی که گفتید، همه درون سازمانی بود. در چهره بیرونی روابط عمومی مخابرات هم تغییر شکلی خواهیم دید؟
بله. واحد جدید مدیریت برند را هم ایجاد خواهیم کرد که پیش بینی می کنیم شامل ۳ قسمت بین الملل، خارج از مخابرات در کشور و برند در داخل و خارج از کشور باشد.
آیا معنی ایجاد این واحد حضور آینده مخابرات در بازارهای بین المللی است؟
بله. احتمالا در مجمع آینده مخابرات بندی به اساسنامه برای بازاریابی خارجی افزوده خواهد شد.
منبع: روزنامه فناوران اطلاعات
منتشر شده در
1نظر
اگر با خوردن حق مردم بخصوص کارگزاران مخابرات روستایی موفق ونام آور شدی کار گزارانی که الان با چند سر عیال بدون خانه وپس انداز واینده برای فرزند خود که حتی محتاج به نان شب می باشداینهم الگو ونمونه ایست برای دیگر مسئولین موفق جمهوری اسلامی میباشد ولا خوب روی دارین اینهمه افسارگسیخته صحبت میکنید واسم خود را میگذارید انسان موفق ایا به فکر اخرت هم هستید که این همه نیروی کارگزار مخابرات روستایی بدون حقوق وبیمه بمدت ۲۰ سال برا شما کار کردن تا الان شما توانستید به نقشه خود برسید وموفق شویدو به این مقام برسید وانها رابدون هیچگونه حق بیمه وسنوات به حال خود رها کرده ومتاسفانه در هیچ کجا از صحبتها از اینان دفاعی نکردید پس بعنوان حق الناس پیش درگاه خداوند منان از شما ومسئولین بالاتر خود شکایت دارم ومثقالی از ان را نمی بخشم وخواهان قصاص هستم